بازاریابی عصبی یک شکل جدید از بازاریابی است که از ابزارهای علم اعصاب برای اندازه گیری تاثیر احساسات بر ارتباطات در رسانه های چاپی و دیجیتال استفاده می کند و نتایج حاصله را می تواند یک شرکت بازاریابی دیجیتال در استراتژی و اهداف دیجیتال مارکتینگ بکار می گیرد.
می خواهیم در اینجا سلسله مقالاتی را در رابطه با بازاریابی عصبی در اختیارتان قرار دهیم و دوست داریم که نظرها و دیدگاههای شما را هم در این خصوص بدانیم و بر اساس پذیرش مخاطبانمان اینکار را ادامه دهیم. اکتشافات کلیدی در این زمینه هنگامیکه در جهت تجربه مصرف کنندگان دیجیتال به کار گرفته شد ، اجازه داد تا یک راه ارتباطی جدید با مشتری از نظر فیزیکی، به طور عموم در فروشگاه ها، همراه با گوشی هوشمند و برنامه های تبلت ایجاد شود . از این رو، مشتریان به طور مداوم توسط برند ها و پیام بازاریابان و تبلیغ کنندگان احاطه شده اند و آنچه می توان فهمید این است که جدا از سروصدا و بی اعتمادی، در اغلب موارد این ذهن منطقی است که خریدار است.در اغلب خریدها بخصوص خریدهای انگیزشی، فرایند تصمیم به خرید، اغلب توسط افکار ناخودآگاه ، احساسات و انگیزه هایی که فرد را به سمت خرید هدایت می کنند، صورت می گیرد که “با یک استدلال ” توجیه می شود: به طور منطقی پس از ساخته شدن برنامه های هوشمند موبایل برای مشتریان، توانایی شناخت خصوصیات کاربران از روی تشخیص حالت چهره ، نظارت طبیعی بر اینکه چگونه گوشی های هوشمند نگهداری و استفاده می شوند، می تواند در دنیای پر سروصدای بازاریابی به بازاریابان برای تاثیر بیشتر بر مشتریان از راه بصری کمک کند.
به این منظور، اکثر برنامه های تلفن همراه بازاریابان :
• باید ترکیبی از فن آوری و جستجوهای پیشرفته در زمینه خصوصیات انسانی برای درک انگیزه مشتریان باشد و آنها را در برنامه های هدایت فروش و بازاریابی دیجیتال اجرا کنند.
• بهره برداری از اطلاعات آنلاین و داده های برنامه های رفتاری برای هدایت اولویتهای مشتریان. این ممکن است شامل داده های مشابه از مشتریانی که خریدهای مشابه انجام داده اند باشد که در نتیجه باعث بهبود شانس فروش متقاطع می شود.
• تکیه بر بازاریابی آنلاین جامع تر، بر اساس داده های جمع آوری شده در داخل برنامه و در تمام طول سفر مشتری . داده های ثانوبه مانند رنگ و سایه روشن ها، به ویژه در خرید لباس، قادر خواهد بود نتایج بهتری را در هدایت مشتریان به همرا داشته باشد.
به لطف داده های و اطلاعات در دسترس و امکان جمع آوری داده ها با ابزارهای مختلف، از جمله نقشه های هیجانی بصری، هیجان مغز در مشاهده تصاویر خاص، تاثیر رنگ و غیره، که بازاریابی عصبی را تامین می کنند، تعامل بین مشتری و مارک های مربوطه مناسب تر و بهتر شده اند.