ما فکر میکنیم داستان گویی یعنی برای مشتری داستان برندمان را بگوییم. راحت میگویم همچین داستانی دور ریختن و سرمایه است. مشتریان بیشتر اوقات اهمیتی به داستان شما نمیدهند؛ آن ها به داستان زندگی خودشان اهمیت میدهند.
در هر داستان ۷ بخش وجود دارد.
– یک شخصیت (قهرمان، نقش اول)
– که مشکلی دارد
– و یک راهنما را ملاقات میکند
– کسی که به آنها نقشه ای میدهد
– که ندای انجام وظیفه شان را به آنها یادآوری میکند
– و از شکست و بدبختی شان جلوگیری میکند
– و پایانی شاد و خوشبختی را برایشان میسازد
شرکت شما در برند سازی فعلی یک اشتباه بزرگ انجام میدهد.آنکه خود را بیشتر اوقات قهرمان داستان میبیند. قهرمان داستان شخصی است که با مشکلی روبرو میشود و نیاز به کمک دارد. قهرمان شخصی است که به توانایی های خود شک دارد و یا گیج شده است.
ما انسان ها امکان ندارد فراموش کنیم در خروج یک اتاق کجاست. اما بسیار محتمل است که جایگاه اجزای اتاق را به یاد نیاوریم. «در خروج» در زندگی آدم ها راه حل های مشکلاتشان هست. همه ی ما روزانه تمام پیام های اطراف خود را به دقت بررسی میکنیم که راه حل مشکلاتمان را پیدا کنیم. همه آدم های دوست دارند قهرمان داستان زندگی خودشان باشند. حال فرض کنید یک نفر یا شرکت مدام فریاد میزند من قهرمانم، من داستان خفنی دارم که شما باید بشنوید. ما به راحتی از کنارش میگذریم، چون خودمان قهرمان هستیم نیازی به یک قهرمان دیگر در داستان زندگی مان نداریم.
اما تک تک ثانیه های زندگی خود را به دنبال یک راهنما و یک نقشه میگردیم که کمک مان کند پایان تلخ فعلی زندگی مان را تبدیل به بهترین و زیباترین پایان زندگی بکند. بله درست متوجه شدید حرف هایم شباهت زیادی به حرف های کلیشه ای درست بازار دارد. «وجود نیاز کلید یک کسب و کار موفق است » یا « حق با مشتری است » و … اما خودتان تفاوت را متوجه میشوید.
پس خواهشا برند شما از قهرمان جلوه دادن خود دست بر دارد. جایگاه هر برندی راهنما بودن است. راهنما شخصی است که به قهرمان داستان کمک میکند مشکلات خود را حل کند. راهنما شخصی است که همه چیز را میداند. نقشه پیشرفت را میداند و هیچ شکی از اینده ندارد. اما قهرمان پر از شک و ضعف است که تلاش میکند آن ها را برطرف کند.
چندین قرن است صنعت سرگرمی ( فیلم ، موسیقی و … ) بر پایه ی این اصول برند سازی کرده اند. کدام فیلم صنعت سینما را یادتان است. بتمن ، سوپرمن ، مرد عنکبوتی و … یا اسطوره های داستانی خودمان رستم ، سهراب و … همیشه قهرمانی وجود داشته که راهنمایی داشتند و یک مشکل یا دشمن که اگر اقدامی نمیکردند دنیا به پایان خود نزدیک میشد. راهنمایی پیدا میکردند که آن هارا درک میکرد و راه پیروزی شان را به آن ها نشان میداد. و قهرمان با تلاش خود پایان زیبایی را خلق میکرد.
این فریم ورک که برای شما توضیح دادم storybrand است. از ۷ بخش تشکیل شده و هر کدام از این بخش ها توضیح خود را دارد. هدف آشنایی شما با این نگاه بود. خودتان مقایسه کنید ببینید کدام تبلیغات و فعالیت شما بازده داشته و کدام نداشته . خودتان متوجه بشید که جایگاه درست برند شما قهرمان بودن است یا راهنما بودن…
