آرتورو دی مدیکا هنرمندی است که در واکنش به سقوط بازار سهام آمریکا در سال ۱۹۸۷ میلادی نظر خود را نسبت به جاودانگی (دیرینگی) کاپیتالیسم آمریکایی ابراز کرد. او به شیوهای بسیار خاص مجسمهای از برنز به وزن ۷۰۰۰ پاوند (تقریبا ۳۵۰۰ کیلوگرم) ساخت که به هزینهی شخصی مبلغ ۳۶۰ هزار دلار برای آن هزینه کرده بود. برای این کار او او حتی یک مزرعهی خانوادگی در سیسیل را فروخت.
دی مدیکا در شب ۱۵ دسامبر ۱۹۸۹، گاو نر خشمگین را بیرون بازار سهام نیویورک گذاشت. صبح روز بعد مردم از دیدن گاو برنزی غولپیکر با پرههای بینی گشاد شده در قلب مرکز مالی نیویورک شگفتزده شدند، درست مانند مردم شهر تروا که هنگام کشف اسب چوبی هیولا در ساحل سرزمینشان جا خورده بودند. پلیس مجسمهی گاو را به دلیل نداشتن اجازه از شهرداری بلافاصله از آنجا منتقل و توقیف کرد. به هر حال حمایت مردم از مجسمه به قدری زیاد بود که پنج روز بعد ادارهی پارکها و بازسازی فضاها، برای گاو نر پایهی مناسبی در یکی از قدیمیترین پارکهای شهر درست کرد و در آنجا مجسمه تبدیل به یکی از پر بینندهترین موضوعهای هنری و عکاسی مردم مشتاق شد. هنگامی که اخبار محلی از سیر صعود سهام خبر داد، گاو نر با قرار گرفتن در کنار داستان روزنامهها، تبدیل به تصویر استاندارد بازار بورس شد.
داستان گاو برنزی آرتوررو دی مدیکا، تاثیر قوی جایگیری اشیا را بیان میکند. هر یک از روشهای دگرگونسازی، اشیای کاربردی و مکانها را تغییر میدهد در حالیکه جایگیری یک شی کار خاصی نیست و هر چیزی به نظر پیش پاافتاده میتواند الهامبخش هنرمند باشد. مجسمهی گاو بزرگی را نمیتوان یک منظرهی معمولی در وسط خیابان شلوغ و مرکز مالی شهر دانست. جایگیری اشیا از هیچ قانون و محدودیتی پیروی نمیکند و نیازی به منطق ندارد. هر نوع ماده را به هر شکل و اندازه که باشد میتوان در هر مکانی کار گذاشت.
جایگیری اشیا به چند دلیل در کارهای تبلیغاتی مناسب است. در درجه اول اشیا حجم دارند و فضا را اشغال میکنند بنابراین نمیشود آنها را نادیده گرفت. به عنوان مثال کریستو و ژان ـ کلود در سال ۲۰۰۵ میلادی هزاران دروازهی زعفرانی رنگ در پارک مرکزی نیویورک نصب کردند که به نام دروازهها معروف شدند. این درهای بزرگ نمای پارک را تنها در یک حد ناچیز تغییر نداده بودند بلکه از خود تأثیری بسیار عمیقتر بر جای گذاشتند. در درجهی دوم، اشیا به دلیل سه بعدی بودن و دخالت در منظرهی خیابان، بیننده را وادار به واکنش میکنند. آنها میخواهند نگاه و لمسشان کنیم، از سر و کولشان بالا برویم و بازی کنیم. حضور خوشامدگوی آنها بدون اینکه ربطی به ساختارشان داشته باشد درخواست این واکنش را از بیننده دارد. بسیاری از عکسهای گرفته شده مردم را در حالی نشان میدهد که سوار گاو خشمگین شدهاند و شاخهایش را در دست گرفتهاند و لمس میکنند. مدتی بعد دروازههای پارک مرکزی را به طور حساب شده در طول ۲۳ مایل مسیر پیادهروی کار گذاشتند و کسانی که به پارک میرفتند، عملاً از درون آنها رد میشدند. از دید واقعگرایانه به همان اندازه که تبلیغات فضای بیرون دور از مردم و منفعل باقی مانده است، جایگیری اشیا نیز به نمای نشان تجاری (برند) حجم میدهد و آن را به یکی از اجزای منظرههای بیرونی ـ خیابانی تبدیل میکند.
شکل نمادین یک بطری با چاپ آگهیهای برنامه تبلیغاتی درازمدت، بسیار معروف شد. در این نمونهها شاهد کاربرد جاسازی شکل اصلی آن در اشیای روزمره هستیم.
یک گرامافون قدیمی نامدار که با صفحهی موسیقی کار میکند، بازوی متحرک سوزنش به شکل بطری درآمده است. دستگاه صوتی بزرگتر شده که اندازهی آن ۶*۶ متر است و از دیواری آویزان است و جزئیات دقیقتر آن از بازوی متحرکت سوزن پخش صدا و دکمههای تنظیم صدا و دیگر بخشهای لازم تشکیل شده است. بدون اینکه کاربرد هر یک کمترین تغییری کرده باشد.
آگهیدهنده: کارخانهی نوشابهسازی، شرکت تبلیغاتی تیبیدبلیوای آلمان ـ سال ۲۰۰۴
نمای یک آپارتمان امروزی را از دید بالا و با حجم مبلمان آن در درون یک شیشهی نوشابه بازسازی کردهاند.
آگهی دهنده: کارخانه نوشابهسازی، شرکت تبلیغاتی تیبیدبلیوای سال ۲۰۰۱
سنگ قبرهایی با نوشتههایی غیر عادی که داستان آن دربارهی بچههای فراری بود در جاهایی به طور معمول این بچهها سرگردان هستند تا به خانههایشان زنگ بزنند مانند: سکوهای قطار، پیادهروها و پارکها قرار دادند. در مدت اجرای این برنامه تبلیغاتی، اهدای پول به خط تماس برای اطلاع از بچههای گمشده بیشتر شد و تعداد تلفنهای آگهیدهنده در هفته از ۶۰۰ تماس به ۱۶۰۰ رسید.
آگهیدهنده: بنیاد کودکان هند، شرکت تبلیغاتی: ساآچی اند ساآچی سال ۲۰۰۴
این روش جالب برای جایگیری خودروی مینی کوپر که آن را در حد اسباببازی نمایش میدهد با ظاهر سبک و شوخ آن مناسب است.
آگهیدهنده: مینی کوپر، شرکت تبلیغاتی: تیبیدبلیوای سال ۲۰۰۴
برگرفته از کتاب تبلیغات مرده است، زنده باد تبلیغات نوشتهی تام همپ، ترجمهی آرمیته آواک قهرمانی