۷ عنصر کلیدی برای داشتن یک استراتژی موفق بازاریابی دیجیتال

به دنبال ایجاد یک استراتژی موفق برای دیجیتال مارکتینگ مشتریان یا حتی خودتان هستید؟

در صورتی که به تازگی وارد صنعت کاری خود شده ایم، بهترین راه برای موفقیت کسب تجربه است. برای این کار می توانیم از استراتژی های موجود استفاده کنیم و از آن ها درس بگیریم. 

بر اساس اهداف تجاری و فردی مان، روشی که از آن برای رسیدن به طرح بازاریابی دیجیتال استفاده می کنیم متفاوت خواهد بود، اما برای رسیدن به موفقیت مواردی وجود دارد که باید مدنظر داشته باشیم. اگر به دنیای بازاریابی دیجیتال وارد شدیم و به دنبال استراتژی متناسب با کسب و کارمان برای دیجیتال مارکتینگ می گردیم، بهتر است مواردی که در این مقاله بیان می کنیم را با یکدیگر مرور کنیم.

چارچوب منطقی برای خود ایجاد کنیم:

قبل از هر کاری باید یک برنامه برای خود ترسیم کنیم. این کار به شیوه های مختلف قابل انجام است. به عنوان مثال می توانیم از بوم دیجیتال مارکتینگ، تایم لاین ها و تقویم های محتوایی کمک بگیریم.در این حوزه ابزارهای بسیاری وجود دارد که کمک می کنند مدیریت و برنامه ریزی محتوا را به درستی اجرا کنیم.

مقاله پیشنهادی جهت مطالعه : راهنمای نهایی برای نقشه محتوایی

نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشیم توسعه نتایج ایده آل و منطقی متعدد است. می توانیم اینکار را بر اساس معیارهایی که به استراتژی و اهداف مان مرتبط هستند انجام دهیم.

اگر معیارهایی را برای بررسی استراتژی های خود مدنظر نداشته باشیم ممکن است در نهایت نتوانیم به اهدافی که در سر داریم برسیم . باید تا جایی که ممکن است این فرایند را ساده نگه داریم و بازه زمانی واضحی را توسعه دهیم تا همه افراد بر روی این بازه زمانی تمرکز داشته باشند.

سنجه های مناسب را شناسایی کنیم:

چگونه اهداف خود را تنظیم می کنیم؟ باید معیارهای مناسبی را پیدا کنیم و بر اساس آن ها نتایج نهایی را بسنجیم.

انتخاب شاخصه های دیجیتال مارکتینگ ( مواردی که به دقت می توانند نواحی و اهداف کلیدی را مشخص کنند) به کمک می کند بر روی اهداف تمرکز کنیم و ببینیم کدام یک از فعالیت های بازاریابی به درستی انجام می شود و کدام یک نیاز به بهبود دارد.

برخی از نکاتی که در انتخاب بهترین سنجه ها ما را کمک می کنند، عبارت اند از :

• معیار مدنظر چقدر به اهداف مان مرتبط است؟
• شاخص مدنظر چه چیزی را می سنجید؟
• چیزی که می سنجیم به تجربه کاربری مان مرتبط است؟ اگر هست چگونه؟
• · چقدر باید معیارهای خاصی را نظارت یا گزارش کنیم و آیا این موارد را در برنامه خود گنجانده ایم؟

نکته اصلی برای تعیین درست این موارد این است که به خاطر داشته باشیم نه تنها با داده ها سروکار داریم بلکه باید تجربیات افراد را هم مدنظر داشته باشیم.

این موضوع در تنظیم و راه اندازی استراتژی های فروش و بازاریابی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. نه تنها باید ترافیک را به صورت عددی بررسی کنیم بلکه باید آن را از دیدگاه انسانی نیز مورد بررسی قرار دهیم.

باید بدانیم این اعداد و ارقام چه چیزی در مورد فعالیت های مشتریان می گویند و به کمک این داده ها مواردی را برای آینده تغییر دهیم. رفتار کاربران چیزی است که بر روی بازگشت سرمایه گذاری اثر دارد. پس باید در نظر داشته باشیم که همیشه استراتژی های خود را از دید مشتری و تجربه کاربری بررسی کنیم.

بدانیم چگونه می توانیم قیف موثری ایجاد کنیم:

افرادی که حوزه بازاریابی سنتی را تجربه کرده اند در حال حاضر باید با مفهوم قیف فروش اشنا باشند. قیف فروش طرح مرحله به مرحله سفر مشتری و خریدار است. می توانیم این قیف را به صورت زیر تقسیم بندی کنیم:

دسترسی به مشتری:

تبلیغات در شبکه های اجتماعی، صفحات فرود، ویدئوهای توضیحی، اینفوگرافیک ها، بازاریابی محتوایی

تبدیل:

رسانه های اجتماعی، پست های وبلاگی آموزنده، مطالعات موردی، آزمون ها

بستن معامله:

سری ایمیلی، نظرات مشتریان، پرسش و پاسخ

حفظ مشتری:

پیشنهادات ارزنده، وایت پیپرها، ایمیل ها، مسابقه ها و نظرسنجی ها

بخش گسترده یا بالای قیف جایی است که به مشتری دسترسی پیدا می کنیم، با او به تعامل می پردازیم و به آگاهی از برند توجه می کنیم.

نکته کلیدی ، جذب ترافیک جدید و نیز تولید محتوای تکراری تعاملی است. بالای قیف بخشی است که بازاریابی رخ می دهد و باید مطمئن شویم بسیار تعاملی است. در این بخش باید زیاد روی فروش تمرکز نکنیم و به فکر ساخت ارتباط باشیم. وجود یک استراتژی محتوایی عالی یا متخصص بازاریابی دیجیتال کمک می کند هر فاز از قیف را به درستی اجرا کنیم و نرخ تبدیل بالایی داشته باشیم. در بیشتر موارد نیاز به تمرین داریم، پس بهتر است صبور باشیم و انتظار نتیجه یک شبه را نداشته باشیم.

بدانیم چه چیزی باعث تولید یک محتوای موثر می شود:

محتوا چیزی بیشتر از پست های وبلاگی، توییت ها و تبلیغات در فیس بوک است. برای خلاق بودن کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم. باید در فناوری های موجود به روز باشیم و آخرین روش های کسب مشتری را بشناسیم.

چیزی که باعث دسترسی و تعامل موثر با مشتری می شود توانایی داستان سرایی است. استراتژی ها باید بر روی کمپین های تبلیغاتی موثر متمرکز شوند که بسیار ارزشمند و با کیفیت هستند. تبلیغات کلیدی و پیشنهادات خدمات را ایجاد کنیم و در گام بعدی محتوایی با ایجاد فراخوان اقدام به عمل (CTA ) ایجاد نماییم که کاربر را به سمت خرید هدایت می کند. اما باید مطمئن شویم این ها مرتبط و مفید هستند.

همچنین باید درک درستی از کارکرد محتوا برای سئو و الگوهای آنالیتیکی خود داشته باشیم. هر چیزی که در دنیای اینترنت منتشر می کنیم به یک داده تبدیل می شود. پس می توانیم داده ها را

پیگیری کنیم.

به طور انعطاف پذیر اما استراتژیک برنامه ریزی کنیم:

برنامه کلی هر چیزی که باشد باید فضایی برای انعطاف پذیری در خود داشته باشد. داشتن موعد مقرر مصنوعی می تواند استراتژی را نابود کند. پس باید فضایی برای نوسانات زمانی و رویدادهای غیر منتظره که می تواند بر روی کارمان اثر بگذار اختصاص دهیم. این موضوع به معنای وجود بخش های خالی در بازه زمانی است که می توان آن را در مسیر کار پر کرد. باید فضایی را برای بررسی مواردی همچون رویدادهای فعلی مرتبط، مقالات ویروسی از رقبا یا سرمایه گذاری های غیر منتظره در فناوری جدیدی که می تواند برنامه را تغییر دهد مدنظر داشته باشیم.

زمانی که در طول برنامه خود حرکت می کنیم باید همه چیز را بررسی نماییم و مرتب سوالات زیر را از خود بپرسیم:

• ایا فضایی برای بهبود وجود دارد؟
• · کدام یک از معیارها واقعا به این فاز مرتبط اند؟
• اکثریت قریب به اتفاق ترافیک از کجا سرچشمه می گیرد؟
• · چه ابزارهایی بهتر از سایر ابزارها کار می کنند و همه چیز را سازمان یافته نگه می دارند؟

کتابخانه ای از محتوای همیشه سبز ایجاد کنیم:

انواع مختلفی از محتوا مقاصد مختلفی را دنبال می کنند و به همین خاطر باید در استراتژی بازاریابی محتوایی خود بر روی موارد مختلفی کار کنیم.

اگرچه این موضوع ممکن است به نظر پیچیده برسد اما اگر بتوانیم محتواهای مختلفی را کنار هم جمع کنیم و آن ها را بر اساس تگ ها و کلمات کلیدی سازماندهی کنیم بسیار عالی می شود. محتوای همیشه سبز محتوایی است که یکبار ایجاد می کنیم و در کانال های مختلف و برای مقاصد مختلف از آن بهره می بریم. این یک محتوای محدود به زمان یا محدود به رویداد نیست و می تواند بخش کلیدی از داستان سرایی برند، پیام اصلی و پیشنهادات کلیدی مان باشد. برخی از روش هایی که برای توسعه چنین محتوایی می توان به کار برد عبارت است از:

• توسعه کتاب الکترونیکی از پست های قدیمی وبلاگ
• مقاله عمیقی که می توان آن را به وایت پیپر تبدیل کرد
• · اسلایدشویی که می توان آن را به ویدئوهای توضیحی تبدیل نمود

نباید مخاطب را با محتوای تکراری خسته کنیم. بلکه باید کتابخانه ای از محتواهای کلیدی که می تواند بر اساس پیام و اهداف کسب وکار توسعه یابد را ایجاد نماییم.

جهت و مسیر واضحی را ترسیم کنیم:

آیا محتوای‌مان در جهت خاصی حرکت می کند؟ می تواند با ترافیک و تعامل کلی مدنظر همگام شود؟ این دقیقا همان چیزی است که باید در هر فاز مدنظر داشته باشیم. باید ببینیم هر بخش از قیف چه عملکردی داشته است. اگر تبدیل بازدیدکننده به مشتری با نوسان همراه شده است باید فعالیت های تعامل مجدد را مدنظر داشته باشیم.

نکته کلی ایجاد برنامه انعطاف پذیری است که در آن درک کلی از فرایند مدنظر قرار گرفته است. در نهایت باید نتایجی که مدنظر داریم را با نتایج واقعی مقایسه کنیم. زمانی که استراتژی جدیدی ایجاد می کنیم می توانیم درک بهتری از آن داشته باشیم و بررسی کنیم کدام فعالیت برای مان مفید بوده و کدام مفید نبوده است.

سخن نهایی:

برای اینکه بتوانیم استراتژی بازاریابی محتوایی موثری ایجاد کنیم باید درک کاملی از مدیریت پروژه داشته باشیم که در برگیرنده دید کاملی از برنامه و هر مرحله است.

استراتژی بازاریابی محتوا نمایش خوبی از هنر و علم ما است.

استراتژی موفق دیجیتال مارکتینگ هرگز یک شبه به دست نمی آید و باید صبور باشیم و هر کاری که می توانیم برای موفقیت آن انجام دهیم. فقط به خاطر داشته باشیم که همیشه باید بر روی جنبه تجربه کاربری تمرکز کنیم و خود را از تبدیل و سود دور نماییم. زمانی که بتوانیم با طیف وسیعی از مخاطبان تعامل داشته باشیم بی شک قادر خواهیم بود مشتریان و همکاران خود را تحت تاثیر قرار دهیم.